Iran Forum
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

انجمن ایرانیان
 
PORTAL*الرئيسيةأحدث الصورثبت نامورودمكتبة الصور
Navigation
 Portal
 صفحه اصلي
 ليست اعضا
 مشخصات فردي
 پرسشهاي متداول
 جستجو
المواضيع الأخيرة
» اس ام اس هاي کاربردي
از نادر ... Emptyالإثنين ديسمبر 01, 2008 11:28 am من طرف PaRiSa

» اتفاقات مهم سال 86 در زندگي هنرمندان
از نادر ... Emptyالأحد أكتوبر 05, 2008 4:44 pm من طرف Sahar

» نقاشي
از نادر ... Emptyالأربعاء سبتمبر 17, 2008 7:30 am من طرف Baran

» زندگى نامه مهران مديرى
از نادر ... Emptyالأربعاء سبتمبر 17, 2008 7:29 am من طرف Baran

» <<<<< بلـــــبل بـــــم >>>>
از نادر ... Emptyالأربعاء يوليو 23, 2008 8:28 pm من طرف Nima

» صد سال سه تار ايران
از نادر ... Emptyالأربعاء يوليو 23, 2008 7:13 pm من طرف Nima

» فرمان فتحعليان
از نادر ... Emptyالأربعاء يوليو 23, 2008 5:36 pm من طرف Nima

» نکته ها
از نادر ... Emptyالأربعاء يوليو 23, 2008 4:17 pm من طرف PaRiSa

» دانلود فيلم با لينک مستقيم
از نادر ... Emptyالأربعاء يوليو 23, 2008 3:00 pm من طرف PaRiSa

» قله دماوند درفهرست آثارملي ثبت شد
از نادر ... Emptyالأربعاء يوليو 23, 2008 2:04 pm من طرف PaRiSa

» سرو كهنسال ابر كوه
از نادر ... Emptyالأربعاء يوليو 23, 2008 1:51 pm من طرف PaRiSa

» پيامک
از نادر ... Emptyالأربعاء يوليو 23, 2008 1:15 pm من طرف PaRiSa

» مهاجران افغان
از نادر ... Emptyالأربعاء يوليو 23, 2008 1:12 pm من طرف PaRiSa

» جايزه نوبل ادبيات
از نادر ... Emptyالثلاثاء يوليو 22, 2008 12:28 pm من طرف PaRiSa

» سيدنى پولاک" در سن 73 سالگى درگذشت
از نادر ... Emptyالإثنين يوليو 14, 2008 5:52 pm من طرف مهمان

ورود
نام كاربر:
كلمه رمز:
ورود اتوماتيك در بازديدهاي بعدي: 
:: كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
Nima
از نادر ... Vote_rcapاز نادر ... Voting_barاز نادر ... Vote_lcap 
Admin
از نادر ... Vote_rcapاز نادر ... Voting_barاز نادر ... Vote_lcap 
PaRiSa
از نادر ... Vote_rcapاز نادر ... Voting_barاز نادر ... Vote_lcap 
Baran
از نادر ... Vote_rcapاز نادر ... Voting_barاز نادر ... Vote_lcap 
Ashkan
از نادر ... Vote_rcapاز نادر ... Voting_barاز نادر ... Vote_lcap 
tina
از نادر ... Vote_rcapاز نادر ... Voting_barاز نادر ... Vote_lcap 
romina
از نادر ... Vote_rcapاز نادر ... Voting_barاز نادر ... Vote_lcap 
Sahar
از نادر ... Vote_rcapاز نادر ... Voting_barاز نادر ... Vote_lcap 
احصائيات
تعداد کاربران ثبت نام شده: 19
جديدترين کاربر ثبت نام شده: red_fly_music

تعداد موضوعات ارسال شده توسط کاربران سايت: 314 في 85 موضوع
تسجيل صفحاتك المفضلة في مواقع خارجية
تسجيل صفحاتك المفضلة في مواقع خارجية reddit      

Bookmark and share the address of on your social bookmarking website

قم بحفض و مشاطرة الرابط Iran Forum على موقع حفض الصفحات
مكتبة الصور
از نادر ... Empty

 

 از نادر ...

اذهب الى الأسفل 
2 مشترك
نويسندهپيام
Admin
Admin
Admin
Admin


تعداد پستها : 75

از نادر ... Empty
پستعنوان: از نادر ...   از نادر ... Emptyالأربعاء يونيو 18, 2008 11:32 am

مناجات

خداوندا!
اسیرم کن، اسیر محبت مردم
و به زنجیر عشق به خلقم ببند نه عشق به خالق
و خادم، افتاده ی درگاه ملتم کن نه بارگاه الهی.
خداوندا!
کینه ام را به دشمنان میهنم عمیق تر کن
و زبانم را تیز تر
و پایم را استوارتر
زبونی ام را کمتر
خداوندا ! از عبادت خویش بازم دار تا عبادت مردم کنم.
خداوندا!
دردم را بیشتر کن
زخمم را چرکین تر
تبم را تندتر
و چنینم نگه دار، مبادا که آرامش، فراموشی بیاورد.
خداوندا!
خوف از ظالم را در من بمیران
و توان آن عطایم کن که تخت سینه ی ناکسان بکوبم
- بی ترس از عواقب خوف انگیزش.
خداوندا!
از پاداش، معافم کن
از بخشش، نا امیدم کن
از بهشت، مایوسم کن
تا هرچه می کنم به سودای انعام تو نباشد.
خداوندا! اگر داشتن، ذلیل داشتنم میکند
ندارم کن
اگر کاشتن، اسیر چیدنم میکند
بیکارم کن
اگر اندیشه خیانت به یاران بر سرم افتاد
بر سر دارم کن
اگر به لحظه غفلتی در افتادم
پیش از سقوط، هشیارم کن
اگر رنج بیماران، لحظه‌ای از دلم بیرون رفت
سخت و بی ترحم، بیمارم کن.
خداوندا! خوارم کن اما مردم آزارم مکن.
خداوندا!
نا امید از معجزه‌ام کن
بی اعتقاد به دست غیبم کن
کافرم کن، رهایم کن.
خداوندا!
با ما ندار باش!
اگر نیستی
اگر زاده تصوری
و اگر به پایان خویش رسیده‌ای
منطقم را استواری بخش تا نبودت را به نیکوترین وجهی اثبات کنم
و سخنم را چنان موثر ساز که شک دربود و نبودت را از دلها برانم
خداوندا ! همتم را برای انکارت هزار هزار برابر کن ...
آمین یا رب العالمین


مرحوم نادر ابراهیمی Flower2
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://iran.forum-express.com
Admin
Admin
Admin
Admin


تعداد پستها : 75

از نادر ... Empty
پستعنوان: رد: از نادر ...   از نادر ... Emptyالأربعاء يونيو 18, 2008 11:34 am

آن شب که تا سحر

سال‌ها، سال‌ها، و سال‌ها پیش از این، زمانی که هنوز پدران ما و پدران پدران ما به دنیا نیامده بودند، در شهر بّسطام، در میهن ما ایران، دانشمند بزرگی زندگی می‌کرد به نام بایزید بسطامی.

مردم، و نه فقط مردم بسطام، بلکه مردم سراسر ایران زمین، و حتی مردم سرزمین‌های دیگر، بایزید را بسیار دوست داشتند و از او با عزت و احترام فراوان نام می‌بردند؛ زیرا این بایزید را بسیار دوست داشتند و از او با عزت و احترام فراوان نام می‌ردند؛ زیرا این بایزید دانشمند، از آن دانشمندانی که کنج کنج اتاق می‌نشینند و کتاب می‌خوانند یا در آزمایشگاه خود، خود را سرگرم می‌کنند و در فکر درد‌ها و غصه‌های مردم نیستند، نبود. بایزید، در برابر فرمانروایان و امیران ظالم و زورگوی بدکار، از مردم کوچه و بازار، مردم ساده‌ی خوب بی آزار، دفاع می‌کرد، از ستمکاران نمی‌ترسید، و فکر شکم و راحتی خود نبود...

زمانی، مدیران و آموزگاران مدرسه‌یی در شهر نیشابور، از بایزید دعوت کردند که به نیشابور سَفَر کند و برای دانش‌آموزان نوجوان آن مدرسه، درباره راه خود،‌کارهای خود، آثار خود و زندگی خود سخن بگوید.
بایزید بار سفر بست. از بسطام به نیشابور رفت،‌آن مدرسه را یافت، وارد شد و گفت: من بایزیدم. آمده‌ام به دیدار شما تا به پرسش‌هایتان پاسخ بدهم.

شاگردان ، آموزگاران و اداره کنندگان مدرسه، بسیار شاد شدند، دور استار بایزید محبوب حلقه زدند، و پس از سپاسگزاری فراوان از او که آن راه دراز و دشوار را بخاطر آنها آمده بود،‌ یک یک، پرشس‌های خود را بیان کردند، تا نوبت رسید به نوجوانی که سوالی بزرگ داشت؛ سوالی که، البته، همه داشتند.

نوجوان برخاست و گفت: ای استاد ما! در سراسر این سرزمین، و بسیاری سرزمین‌های دیگر، مردم ساده‌ی خوب، شما را هم‌چون پدر یا برادر خویش، دوست می‌دارند ـ حتی اگر شما را هرگز ندیده باشند. ممکن است به ما شاگردان و فرزندان خود بگویید که این عزت و احترام را از کجا به دست آوردید، و چه کردید که شایسته‌ی مهر و مهربانی مردم شدید؟ بایزید، مدت‌ها خاموش ماند و در فکر فرو رفت. پیدا بود که در خیال به دوردست‌ها سفر می‌کند؛ شاید به کودکی‌ها، به آنوقت‌ها و آنوقت‌ها و آنوقت‌ها...
سر انجام گفت:‌بله ... داستان این مَحَبتی که مردم خوب در حق من دارند از آنجا آغز می‌شود که شبی مادرم از من اب خواست ..
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://iran.forum-express.com
Admin
Admin
Admin
Admin


تعداد پستها : 75

از نادر ... Empty
پستعنوان: رد: از نادر ...   از نادر ... Emptyالأربعاء يونيو 18, 2008 11:35 am

قلب کوچکم را به چه کسی بدهم؟

من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم می‌گوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند،‌مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می‌کند.
برای همین هم، مدتی ست دارم فکر می‌کنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟‌دلم می‌خواهد تمام تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم... یا... نمی‌دانم... کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.

خب راست می‌گویم دیگر . نه؟
پدرم می‌گوید:‌قلب، مهمان خانه نیست که آدم‌ها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانه‌ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد...
قلب، راستش نمی‌دانم چیست، اما این را می‌دانم که فقط جای آدم‌های خیلی خیلی خوب است ـ برای همیشه ...
خب... بعد از مدت‌ها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این کار را هم کردم...
اما...

اما وقتی به قلبم نگاه کردم، دیدم، با این که مادر خوبم توی قلبم جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز خم نصف قلبم خالی مانده...
خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم می‌رسید و قلبم را به هر دوتاشان می‌دادم؛ به پدرم و مادرم.
پس، همین کار را کردم.
بعدش می‌دانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه کردم و دیدم که بازهم ، توی قلبم، مقداری جای خالی مانده...

فورا تصمیم گرفتم آن گوشه‌ی خالی قلبم را بدهم به چند نفر؛ چند نفر که خیلی دوستشان داشتم؛ و این کار را هم کردم:
برادر بزرگم، خواهر کوچکم، پدر بزرگم، مادر بزرگم، یک دایی مهربان و یک عموی خوش اخلاقم را هم توی قلبم جا دادم...
فکر کردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده... این همه آدم، توی قلب به این کوچکی، مگر می‌شود؟
اما وقتی نگاه کردم،‌خدا جان! می‌دانید چی دیدم؟

دیدم که همه این آدم‌ها، درست توی نصف قلبم جا گرفته‌اند؛ درست نصف ـ با اینکه خیلی راحت هم ولو شده بودند و می‌گفتند و می‌خندیدند. و هیچ گله‌یی هم از تنگی جا نداشتند...
من وقتی دیدم همه‌ی آدم‌های خوب را دارم توی قلبم جا می‌دهم، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم توی قلبم و یک گوشه بهش جا بدهم... اما... جا نگرفت... هرچی کردم جا نگرفت... دلم هم سوخت... اما چکار کنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش، هر وقت که خودش هم، با زحمت و فشار، جا می‌گرفت، صندوق بزرگ پول‌هایش بیرون می‌ماند و او، دَوان دَوان از قلبم می‌آمد بیرون تا صندوق را بردارد..

روحش شاد Flower2
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://iran.forum-express.com
tina
كاربر عادی
كاربر عادی
tina


تعداد پستها : 16

از نادر ... Empty
پستعنوان: رد: از نادر ...   از نادر ... Emptyالخميس يونيو 19, 2008 3:48 pm

Flower2 Flower2 Flower2 Flower2 Flower2 Flower2 Flower2 Flower2 Flower2
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Admin
Admin
Admin
Admin


تعداد پستها : 75

از نادر ... Empty
پستعنوان: رد: از نادر ...   از نادر ... Emptyالخميس يونيو 19, 2008 4:03 pm

tina

ممنونم . Flower2
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://iran.forum-express.com
 
از نادر ...
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
Iran Forum :: فرهنگ و ادبیات :: شعر و نوشته های زیبا-
پرش به: